درگذشت محمدرضا شجریان، آزمونی دیگر را برابر سازمان عریض و طویل صدا و سیمای جمهوری اسلامی قرار داد. آزمونی که بر آگاهان امور رسانه روشن بود صدا و سیما در آن خواهد باخت. این یک اصل بدیهی در کار رسانه است که اگر بخواهد خبر مهم را پوشش در خور ندهد، مخاطبان به سراغ رسانههای دیگر خواهند رفت. صدا و سیما در تمامی این سالها با محمدرضا شجریان چنین برخوردی داشت. او را نادیده گرفت و گمان کرد با این کار به او آسیب میزند، اما نه تنها چنین نشد که بر شهرت و اعتبار او افزود و از دیگر سو از اعتبار و منزلت خویش کاست. شجریان از زاویه رسانهای هر فعالیت و کنشش خبر بود و خبر مهم، چرا که او یکی از برجستهترین چهرههای هنری تاریخ ایران بود و هست و عنصر دربرگیری و شهرت را به تمام و کمال داشت. عنصری که در کار خبری از عناصر اصلی است و رسانهها از همین زاویه به پوشش اتفاقات مربوط به آن شخص میپردازند، اما سازمان صدا و سیما ترجیح داد با پاک کردن صورت مسئله خود را به کوری و کری بزند و اعتبار رسانهای خود را بیش از پیش از دست بدهد.
شجریان یک بار پیش از انقلاب، سال ۱۳۵۵ در اعتراض به آنچه که خود او ابتذال میخواند از تلویزیون کناره گرفت. اما آن کنارهگیری که تا زمان انقلاب ادامه داشت و او در سالهای نخست انقلاب با تدریس آواز در رادیو و نیز خواندن نیایش «ربنا» و مثنوی افشاری آشتی اولیهای با صدا و سیما کرد. پس از آن به دلیل حرمتی که از سوی آیتالله خمینی برای موسیقی اعلام شده بود، حضور او و تمامی خانواده موسیقی در صدا و سیما عملا منتفی شد.
آغاز همکاری؛ دولت مستعجل
داستان حضور دوباره شجریان در صدا و سیما به سالهای اولیه دهه هفتاد مربوط میشود، زمانی که هسته سخت قدرت در جدالی پشت صحنه، موفق شد بازوی تبلیغاتی اکبر هاشمی رفسنجانی را با برکناری برادرش (محمد هاشمی) از ریاست سازمان صدا و سیما، قطع کند. علی لاریجانی که شش ماه بیشتر از حضورش در ارشاد نمیگذشت، با حکم آیتالله خامنهای، ماموریت یافت با بودجهای ۵۰ برابر بودجه رئیس قبلی، تحولی در سازمان صدا و سیما به وجود آورد. آنها میخواستند با این بودجه به جنگ ماهواره و آنچه آیتالله خامنهای تهاجم فرهنگی نامیده بود بروند. طبیعی بود که در این مسیر، توجه به موسیقی و هویت موسیقایی فرهنگی نقشی جداناپذیر و انکارنشدنی داشت. موسیقی سنتی و تبلیغ آن در رسانه ملی گامی مهم بود، و علی لاریجانی به درستی دست روی قله موسیقی ایران گذاشت تا پیام تحول را به افکار عمومی بدهد، لذا از استاد آواز ایران دعوت کرد تا در برنامه نوروزی سال ۱۳۷۲ حضور یابد.
شجریان در برنامه حاضر شد و دعای آغاز سال نو را به صورت زنده خواند و یک آواز در ماهور مرکب را نیز با تار داریوش پیرنیاکان که در استودیو ضبط کرده بود، در حضور مجری برای مخاطبان رسانه پخش کرد. بعدها محمدرضا لطفی در انتقاد به رفتار شجریان نوشت که ای کاش شجریان شرط میگذاشت که با ساز اجرا میکند تا ممنوعیت نمایش ساز در صدا و سیما نیز حداقل برای یک بار هم شده، برداشته میشد. اما مشخص نیست پشت صحنه مذاکره آقای لاریجانی با استاد آواز ایران، چه اتفاقی رخ داد که شجریان ترجیح داد اجرای زنده و همراه ساز نداشته باشد. شاید آقای شجریان و لاریجانی در مذاکرات پشت صحنه برنامههای درازمدتتری را برای اجرای موسیقی زنده و حضور هنرمندان برجسته موسیقی در تلویزیون کرده بودند. این نکته را سه سال بعد شجریان در نامه اعتراضی خود آورد و به وعدههای آقای لاریجانی اشاره کرد که هیچکدام انجام نشد.
حضور شجریان در صدا و سیما بر اجراهای شجریان در خارج از ایران تاثیر گذاشت و برخی از کنسرتهایش با فریاد اعتراض منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی روبرو شد که شجریان را به "همکاری با به قول خودشان رژیم آخوندی"، متهم و دردسرهایی را برای شجریان وگروه موسیقیاش ایجاد کردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حضور شجریان در آن برنامه صدا و سیما، تقریبا آخرین حضورش بود، بعدها البته در سال ۸۳ و همزمان با حضور یکی از مجریان صدا و سیما در آغاز پروژه باغ هنر بم، آقای شجریان گفتوگویی با شبکه دوم انجام داد، اما چه بعد و چه قبل از این تاریخ ارتباط او با صدا و سیما قطع شده بود.
قطعه قطعه کردن تصنیف میهن ای میهن و نامه اعتراضی به صدا و سیما
سه سال بعد از آن حضور، شجریان نامهای اعتراضی به علی لاریجانی نوشت. عدم رعایت حقوق مادی و معنوی آثار اهالی موسیقی بهانه نگارش این نامه بود. مضمون کلی آن هم بر این نکته تاکید داشت که صدا و سیمای یک نظام اسلامی، که خود روز و شب در رعایت اخلاق و حقوق دیگران، داد سخن میدهد، چرا از رعایت حقوق معنوی و مادی هنرمندان موسیقی تن میزند و مدام حقوق آنها را پایمال میکند. اما محرک اصلی نگارش این نامه حذف ترجیعبند "میهن ای میهن" از یکی از تصانیف آقای شجریان بود. این تصنیف وطنیهسرایی بود که در همان سالهای اول انقلاب از سوی محمدجلیل عندلیبی ساخته و شجریان آن را خواند. مضمون اصلی شعر درباره میهن و وطنپرستی بود که صدا و سیما با حذف ترجیحعبند "میهن ای میهن" مخاطب را به این گمان میانداخت که شعر درباره چیز یا کسی دیگر است. بر همین اساس شجرین در پارههای آخر نامهاش نوشته بود: «سال ها پیش به هنگام جنگ عراق علیه ایران ،در دفاع از سرزمین مادریام، تصنیفی به نام "میهن ای میهن" اجرا کردم که این تصنیف ،ستایش سرزمین مادری و مهرورزی به آن بود.بگذریم که آن تصنیف مدت ها اجازه ی پخش نداشت ؛اما هم اکنون هم که اجازه ی پخش یافته است، بخشی از آن حذف شده است. از شما میپرسم آیا عشق به سرزمین و میهن ،گناه نابخشودنی است که باید حذف شود؟ !اگر شما تصنیفی را نمیپسندید ،چرا آن را پخش میکنید و چرا آن را مطابق سلیقه خودتان مثله میکنید؟» بعدها جلیل عندلیبی آهنگساز با خوانندگی علیرضا افتخاری و حذف ترجیح بند میهن ای میهن همین کار را برای صدا و سیما انجام دادند.
در پایان آن نامه معروف، شجریان از علی لاریجانی خواست پخش تمامی آثارش را از صدا و سیما متوقف کنند و افزود: «چون در ماه مبارک رمضان هستیم، تنها به احترام این ماه مبارک و ادای دین به نیک سرشتی مردمی که در دامان آنها پرورش پیدا کردهام ،پخش "مناجات" و "ربنا" را اجازه میدهم."
نامه دوم به صدا و سیما؛ روزهای آغازین جنبش سبز
صدا و سیما به دستور علی لاریجانی برای مدتی جلوی پخش آثار شجریان به جز ربنا را گرفت اما به تدریج و با فشار افکار عمومی برخی از آثار او از سوی تهیهکنندگان مستقل و به خصوص در شبکههای استانی پخش میشدند تا این که در دوره ریاست ضرغامی شدت پخش این آثار بیشتر شد. رخدادهای پس از خرداد ۱۳۸۸ سبب شد تا اعتراض و فریاد شجریان دیگر برخیزد. شجریان که خود از جمله معترضان آن روزها بود و حتی فریاد مرگ بر دیکتاتور او در یکی از خیابانهای تهران با دوربین ثبت شده است، خشمگین از استفاده ابزاری از آثارش در صدا و سیما این بار به عزتالله ضرغامی نامه نوشت و خاطرنشان کرد«صدا و سيما در شرايط فعلي مستمراً اقدام به پخش سرودهای ميهنی اينجانب به ويژه سرود "ای ايران ای سرای اميد" میکند» و یادآور شد که «سرودهای خواندهشده متعلق به سال هاي ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ است و هيچ ارتباطی به شرايط کنونی ندارد.» همچنین از نامه سال ۷۴ خود یاد کرد که «راضی به پخش آثار خود از صدا و سيما نيستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تاکيد میکنم آن سازمان هيچ نقشی در تهيه اين آثار نداشته و شايسته است به حکم شرع و قانون سريعاً کليه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.»
این بار صدا و سیما پخش آثار را قطع کرد و حتی ربنای شجریان را نیز برای ماه رمضان پخش نکرد در حالی که شجریان پخش این دو را استثنا کرده بود.
شکایت شجریان به دادگاه
شجریان جدا از نامه به رئیس وقت صدا و سیما برای عدم پخش آثارش در همان سال به دادگاه شکایت برد تا بتواند از طریق قانونی و مطابق قانون حقوق مولفان و مصنفان، حقوق خود را پیگیری کند. اما آنچنانکه محمدرضا آقاسی، وکیل آقای شجریان در گفتوگوهای مختلف اشاره کرده است، دادگاه بیش از ۱۱ سال است که این پرونده را با بهانههای مختلف به تعویق میاندازد تا رسیدگی به آن عملی نشود. چون در صورت رسیدگی، طبیعی است که مطابق همین قوانین موجود، شجریان برنده این دادگاه خواهد بود، چرا که صدا و سیما بدون اجازه او آثارش را پخش کرده و علاوه بر آن بدون اجازه او در آثارش دخل و تصرف کرده است.
برخورد صدا و سیما با درگذشت استاد شجریان هم بسیار ناشیانه بود. البته این رسانه در باتلاقی افتاد که خودش پدید آوردهبود. بنابراین، حتا وقتی خواست برنامههای ویژهای را برای این منظور پخش کند، در نهایت کار به جایی کشید که هیچ یک از چهرههای درجه یک و دوستان مهم شجریان دعوت آنها را پاسخ ندهند تا در نهایت برای یک برنامه موسیقایی در شبکه ۴ سراغ یکی از شاگردان ناشناخته و گمنام آقای شجریان در دوره آخر کارگاه آوازی بروند و برنامهای را پخش کنند که چنته تهی آنان در این کارزار رسانهای را نشان میداد.